سال 17, شماره 122, ماهنامه عرصه پزشکی

“هنر” پزشکی

Daniel M. Lichtstein, MD, MACP

نام او “آرت” بود و بیش از ۲۵ سال پیش درگذشت. با این حال، تا چند سال گذشته بود که متوجه شدم سخنان او چه تأثیر عمیق و طولانی مدتی بر من گذاشت.

آرت و همسرش هر دو تقریباً ۱۵ سال از بیماران من بودند، وی هنگام دوش گرفتن متوجه یک توده غیر حساس در بالای پایش شد.

او از سلامت کامل برخوردار بود و هیچ مشکل پزشکی مزمنی نداشت. آرت تاجر بازنشسته، پیانیست ماهر و پدر و پدربزرگ بود. بیوپسی، لنفوم غیر هوچکین را تایید کرد. او را به یک متخصص انکولوژیست خون معرفی کردم و شروع به درمان کرد. علیرغم این واقعیت که او چندین مراجعه به متخصص معرفی شده در فاصله ۶۰ مایلی داشت، اما همچنان هر ۲ تا ۳ ماه یکبار با من ملاقات می کرد. تمام آزمایشات آزمایشگاهی و تصویربرداری وی در طول درمان توسط متخصص انجام می شد.

در پایان یکی از دیدارهایش، از او پرسیدم که چرا به طور منظم این ملاقات ها را با من برنامه ریزی می کند. من به او گفتم – او قبلاً می دانست – که متخصص پس از هر بار ملاقات با او گزارش مفصلی برای من ارسال می کند و اغلب با من تماس می گرفت. پاسخ آرت به من مستقیم و مختصر بود. او گفت: “من به دیدن شما می آیم زیرا وقتی در را می بندید، می دانم که توجه بی نظیر شما را دارم.” در ابتدا نمی دانستم چه بگویم. منظورش را متوجه شدم و از او تشکر کردم. با این حال، عمق معنای این صحبتش تا سال‌ها پس از مرگ او واقعاً در من فرو نرفت.

طی چند سال بعد، بیماریش پیشرفت کرد. در طول ملاقات های او با من، ما در مورد اثرات درمان او و همچنین رفتار و افکارش در مورد مراقبت تا پایان زندگی صحبت کردیم. آرت در مورد بیماری واقع بین بود و در این دیدارها بسیار راحت و رو راست بود. او طبق یک دستورالعمل قبلی مراقبت های بهداشتی را انجام میداد و راه های جدید را به آن اضافه می کرد. او در سال ۱۹۹۶ درگذشت.

همان سال بعد از ۱۸ سال طبابت خصوصی وارد پزشکی آکادمیک شدم. از آن زمان، من این امتیاز و فرصت را داشته ام که به تعداد زیادی از دانشجویان و رزیدنت ها تدریس و راهنمایی های لازم را گوشزد کنم. من همیشه احساس می کنم که در این آموزش، بیشترین چیزی را برای انتقال به پزشکان آینده دارم یادآوری “هنر پزشکی” است. من اغلب خود را در حال بازگویی داستان ها و حکایت های متعدد از سال های زندگی ام می بینم، و داستان آرت صبور من همیشه مطرح می شود.

گوش دادن با دقت، یک مهارت بسیار ارزشمند در رابطه پزشک و بیمار است و زمانی که حرفه ای بودن و مهارت های این ارتباط فردی، در اوایل دانشکده پزشکی مورد بحث قرار می گیرد، همیشه توسط دانشجویان عنوانی مهم شناخته می شود. در مدتی که آرت بیمار من بود، حواس پرتی که بخشی از طبابت امروزی است، عاملی تاثیر گذار نبود. من پرونده پزشکی الکترونیکی نداشتم، در اتاق معاینه کامپیوتر نداشتم و تلفن هوشمند یا تبلن و دستگاه مشابه دیگری نداشتم. من می‌توانستم «آنجا در لحظه» با وی بدون این حواس‌پرتی‌ها باشم. در محیط پزشکی امروزی، به ندرت پیش می‌آید که یک یا چند مورد از این موارد در حین ویزیت بین پزشک و بیمار قرار نگیرد. اگر این عوامل حواس‌پرتی‌ها در زمانی که آرت بیمار من بود وجود داشت، نمی‌دانم که آیا می‌توانستم «توجه بی‌نظیر» خود را به او و سایر بیمارانم، همانطور که او گفته بود، ارائه دهم.

من فکر می کنم پاسخ این است که ما مدیون بیماران خود هستیم که راه خود را پیدا کنیم. در مورد آرت، برای او مهم بود که علاوه بر انکولوژیست هماتولوژیست معالجش (که نظر او بسیار عالی بود) کسی را داشته باشد که هم در دسترس باشد و هم علاقه مند به گوش دادن به نگرانی های او و ارائه مشاوره یا راهنمایی در صورت درخواستش، باشد. تا امروز برایم افتخار و امتنان بود که مرا برای آن نقش انتخاب کرد.

من در آن زمان متوجه نشدم که آرت چه درس مهمی به من آموخته است، و اینکه چگونه می‌توانم و در واقع احساس مسئولیت می‌کنم که این را به دانشجویان و پزشکان در حال آموزش انتقال دهم. در انجام این کار، برخورداری از اینکه برای گفتن داستان او، تأثیر بیشتری را در گقتار و زبان آموزش دارم تا اینکه در مورد ارزش گوش دادن دقیق به صورت انتزاعی صحبت کنیم. هر بار که داستان او را تعریف می‌کنم، احساس می‌کنم که هنوز “در لحظه” با او هستم.

به قول سر ویلیام اوسلر، «هر بیمار را که می‌بینید درس و عبرت فراوانی است از ناخوشی و بیماریی که از آن رنج می‌برد».

“Every patient you see is a lesson in much more than the malady from which he suffers.“

این خیلی به درستی در رابطه من با آرت صدق می کرد.

از تو سپاسگزارم، آرت، به خاطر اینکه معلم و مربی من، و در نتیجه، معلم و مربی نسلی از پزشکان آینده هستی.

The American Journal of Medicine. VOLUME 135, ISSUE 12, P1399-1400, DECEMBER 01, 2022